After Sunset
احوالات نامبرده | | ۱۳۹۰٫۰۶٫۱۳
مینیبوس که از محوطه فرودگاه بیرون رفت و رسید به خیابانهای بوداپست، یاد Before Sunrise افتادم. قطار ِ برقی و خیابان و آدمها لابد. بعدا دیدم ویکیپدیا نوشته فیلم در وین اتفاق میافتد، اما سفر از بوداپست شروع شدهاست.
سفر بودم. دیدم نوشته که پایش سست شده. رفتم در وضعیت ِ «دارد میریزد پایین». فیسبوک را بستم. چند شب در کوچههای بوداپست گشتم و آواز خواندم. بوداپست کوچهی موازی انگار ندارد. نقشه دستم بود و گم میشدم. یا خودم را گم میکردم و دم ِ در هتل سردرمیآوردم.
برگشتهام تورنتوی خاکستری. لنگم را دراز کردهام روی میز و کلهام را کردهام توی Netflix.